دیــگر ایـــن شهر کلاغی نمیخـواهد....
دعوامون شد.??.. گفتم دیگ ?نه من.?.نه تووو..? گفت ??میخامت دیووونه??… گفتم… ولی من ??نمیخامت.??.. فقط هرچی داریو بردااار و?? بروووووو?? اومد سمتم.??..? بغلم کرد انداختم رو شونشوووو?…. راه افتاد بره.??… گفتم دیوونه??.. چیکار میکنی.??.. منو بزار زمیییییین?? گفت..مگه نگفتی ?همه چیتو?بردارو برو??… منم همینکارو کردم عشقم???? ???? دم اینطور خاص ها گررررم.?? ??
تنـــــــــــــه?ا خبرش تویــــی که بَر نمــــــیگردی....
خَــــبر نــــیامدنـت را کـلاغها که شنیدند...
روی تـَن سَرد و بْـــی روح مَــــن جان سـپردند...
Design By : Pichak |